نویسنده: سیدمحمد عبدالله‌زاده




 
امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «إنَّ نَبیّاً مِنَ الأنبیاءِ مَرِضَ، فقال: لا أَتَداوی حَتّی یکونَ الّذی أمرَضَنِی هُو الذی یَشفینی، فأوحی‌ اللهُ تعالی إلیهِ: لا أشفِیکَ حَتّی تَتَداوی، فإنَّ الشَّفاءَ مِنّی؛ یکی از پیامبران بیمار شد، و با خود گفت: خود را درمان نمی‌کنم تا همان کسی که بیمارم کرده شفا دهد. خداوند تعالی به او وحی کرد که: تا خود را درمان نکنی، شفایت نمی‌دهم، زیرا شفا دادن از من است». (1)
در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به همین مضمون آمده که «تَداوُوا فإنَّ اللهَ تَعالی لَم یُنزِل داءً إلاّ وَقَد أنزَلَ اللهُ لَهُ شِفاءً، إلاّ السّامَ وَ الهَرَمَ؛ خود را مداوا کنید زیرا خداوند متعال هیچ دردی نداده است مگر آنکه برایش شفایی نهاده، به جز مرگ و پیری (که دوایی ندارد)». (2)
و امام علی (علیه السلام) فرموده است: «لِکلّ عِلّةٍ دَواءُ؛ هر دردی، دارویی دارد». (3)
اشتباهی که خیلی از افراد به آن مبتلا هستند این است که وقتی گفته می‌شود: عوامل طبیعی منشأ فلان اثر هستند، خیال می‌کنند که این عوامل خودشان منهای خداوند اثر گذارند و یکی از اشکالات مادّی‌ها در مسأله‌ی توحید همین است که می‌گویند: وقتی عوامل و علل اشیا کشف شد دیگر چرا علّت این عالَم را به خدا نسبت بدهیم. جواب ما این است که از نظر توحیدی تمام این عالم فعل الله است و اگر اذن خدا نباشد چیزی در این عالم از خود اثری ندارد مثلاً وقتی باران می‌بارد، آفتاب به سطح اقیانوس‌ها و دریاها می‌تابد و بخار به وجود می‌آید و به آسمان می‌رود و بعد به قطرات باران تبدیل می‌شود، اما همه اینها به اذن خداوند است و الا نه تابش آفتاب است و نه بخاری تا تبدیل به باران شود.
با ذکر این مقدّمه برگردیم به حدیث که یکی از پیامبران الهی بیمار شد و با خودش گفت من دنبال درمان کردن خود نمی‌روم؛ این پیامبر خیال می‌کرد که سراغ دوا رفتن، با حقیقت توکّل سازگار نیست، خداوند هم وحی فرستاد که تا سراغ دوا نروی من تو را شف نمی‌دهم چرا که شفا دادن آن دوا هم به اذن من است.
درسی که از این حدیث می‌گیریم این است که انسان برای رسیدن به مقاصدش در عین توکّل و توجّه به خداوند، باید دنبال اسباب برود و اگر دنبال اسباب نرود، این ضد توکّل است، چرا که اثر گذاری این اسباب هم به اذن خداست. پیشوایان ما در زندگی خود به سراغ اسباب می‌رفتند با اینکه معجزه در اختیار آنها بود.
در جنگ خندق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خندق می‌کند و بین افراد دشمن اختلاف می‌انداخت که باعث تفرقه و در نتیجه فرار آنها می‌شد.
در جنگ بدر حضرت جاسوسی می‌فرستد تا تعداد عِدّه و عَدّه‌ی دشمن را برای حضرت بیاورند.
باید در زندگی از تمام عوامل طبیعی که خداوند آفریده استفاده کنیم که به دنبالش امدادهای غیبی خداوند هم خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. میزان الحکمه، ج3، ص 362.
2. همان مدرک.
3. همان مدرک.

منبع مقاله :
عبدالله‌زاده؛ محمد، (1393)، گفتار معصومین (ع)، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ سوم.